تبیین الهام مذهبی در واقعه ی کربلا دارای دو سطح است: هنر روایتی و هنر زنده. هنر روایتی دست مایه های تاریخ را تکرار میکند و در نقاشی های عامه ی مذهبی (قهوه خانه ای و پرده خوانی) و تعزیه بیان می گردد. تبیین هنر زنده از ظرافت بیشتری برخوردار است. این تبیین اصولاً به سه چیز مربوط میشود: عبادت، آب ( مایه حیات ) و مرگ. بنابراین، الهام مذهبی در هنر روایتی به طور مستقیم و در هنر زنده به طور غیر مستقیم عمل میکند. واقعه ی کربلا را در مدایح و مراثی و مقتل خوانی ها و اشعار شاعران آیینی و نمایش های تعزیه، زیاد دیده و شنیده یا بهتر بگویم حس کردهایم؛ امّا حال مجالی افتاد تا به یاد مراسم پرده خوانی های قدیم که دیگر رونقی ندارد، عکسهایی آماده شود در سبک و سیاق آنها.
پرده خوانی هنری است از هنرهای نمایشی، نمایش سوگ و الم – نمایش شرح حال اهل بزم و رزم – نمایش سیره ی اولیا و خیره سری اشقیا – هنر شکستن سکوت صحنه های خاموش – هنر جان بخشیدن به تصاویر و به جنبش درآوردن انسان های ساکت منعکس بر پرده های منقوش. پرده خوانی هنر زبان گشودن تصاویر است و نقل و انتقال فکری از صحنه ای به صحنه ای و حرکت شتاب آمیز چشم از منظرهای به منظره ای از مناظر مصیبت و صحنه های بزم و رزم.
پرده خوان داستان گوی چرب زبان و گرم چانه، در کوچه های غریب، پردهی مصیبت و عبرت بر دیواری آویخته است. این پرده ها حال و هوای خود را دارد و آن ابعاد بزرگتر و جان بخشی به چهره ها و حرکت در نگاره ها و حالت های اکسپرسیو در چهره ها و عناصر ملموس است و حتی اغراق های هنری در ایجاد چهره های فرشته آسا و اهریمنی کاربرد داشته است. نقاش این پرده ها جسارت تخیل سازی به خود داده و در قلمروی ممنوعه پا گذاشته و چهره ها را با احساسات قلبی خود و با تخیل ذهن بر روی پرده پرورانده و جان بخشیده است. در این مجموعه ی عکس هم، چنین شده، یعنی عکاسی به طریقی انجام شده که جای هیچ فرصتی برای تأمل قبل از خلق باقی نگذاشته و به نوعی خیالی گرافی شده است؛ البته با رویکردی حساب شده، مثل استفاده از ترکیب بندی مقامی و ایجاد اشکال و عناصری اغراق آمیز همچون نقش های پرده خوانی. این پلان های عکس با روشی ابداعی و بدیع از لحاظ سبک و تکنیک ایجاد شده اند. همان طوری که در نقاشی پرده خوانی طراحی پیکره ها فاقد آناتومی و اصول حجمی و تناسبات دقیق انسانی است و همچنین ترسیم صورت آدمها و عناصر دیگر در چند موقعیت، تصاویر اماکن با مفهوم مشابه، متضاد و یا خیالی، وارد نشدن به قواعد پرسپکتیو و همچنین کاربرد رنگ سبز برای اولیا و سرخ برای اشقیا از مشخصات این گونه نقاشی است، در این عکسها هم به مدد سبک و تکنیک ابداعی عکاس، چنین شده است و همه ی اینها نمایشگر قدرت تخیّل و تجسّم بسیار قوی خالق اثر است که در عکاسی این فرصت در حد یک لحظه است پس به وضوح میتوان این نمونه عکاسی را کاملاً بدیع و تازه و منحصر بفرد دانست.
رنگ و نور و حرکت از دیگر مولّفه های ایجاد این مجموعه است که در تک تک عکسها بدان توجه شده و عکاس توانسته است از این ویژگی استفاده ای خلاق و بدیع داشته باشد که در ثبت این گونه آثار مهم شمرده میشود.
سخن آخر اینکه، این مجموعه توانسته است خود را به مولّفه های منتسب به نقاشی های پرده خوانی نزدیک کند و با داشتن موضوعی درخور، همانند تعزیه که نقالی مصیبت کربلاست، فاصله ی ایجاد شده با این هنر معنوی و اصیل ایرانی (که رو به زوال نهاده است)را کم کرده و آدمیان این روزگار را با ظرافت و مرغوبیت آن هنر آشنا نموده و سعی بر ماندگاری آن کند.